لو یا تان

بی دار مان

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

خاطرات فضایی!


شاید راسکین بوده که جایی گفته است: بدون معماری خاطراتی در طول تاریخ وجود نخواهند داشت. و خب اگر از رادیکالیزم مفهومی آن بگذریم به نظر چندان هم بیراه نبوده است. خاطراتی که در بناها شکل می گیرند و روحی که از خود باقی می گذارند حس غریبی دارد. مانند صداها که اعتقادی است مبنی بر آن که به علت خاصیت فیزیکی شان برای همیشه جاودانه اند و تمامی صداها از ابتدای جهان پیرامون ما موجود و باقی اند. یک بار در یکی از دره های تاریخی در غروبی سرد و خلوتی حاصل از محیط دور از دسترس، وارد یکی از دخمه های کلیسایی تاریخی شده بودم و تا چشمانم به سیاهی محض عادت کنند و فضای کوچک اتاقک را تشخیص دهم؛ جایی که گویا مکان خلوت راهبان و تارکان کلیسایی بوده است، حس عجیبی قبل از حواس ملموس دیگر ما آدم ها احاطه ام کرد و می توانستم به یقین بگویم در آن حفره ی محیط بر تاریکی تنها نیستم. که بعد از ترک من، قسمتی از من نیز مانند بسیاری کسان دیگر باقی ماند در جایی که کیفیت معماری اش روح را جدا می کرد و قسمتی از آن را با خود برای همیشه به یادگار نگاه می داشت.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اویان

بله اویان، بی دار مان


اویان گاهی از دست خودش عصبانی می شود، گاهی از دست خودش خسته می شود و گاهی ناامید. اویان گاهی دوست ندارد در مورد خودش حرف بزند و گاهی دوست دارد در مورد خودش خیال کند. اویان گاهی دوست دارد نباشد آنی که هست و گاهی باشد بیشتر از چیزی که هست. اویان دوست دارد گاهی کارهایی را بارها تکرار کند و گاهی دوست ندارد کارهایش تکراری باشند. او دوست دارد گاه دوست داشته شود و گاه دوست داشتن را دوست ندارد. هنوز گاهی دوست دارد کودک باشد و گاهی بیش-سال تر از چیزی که هست. اویان دوست دارد آن طور باشد که در لحظه می خواهد باشد و هیچ قید و خیال و فکری در بند، بودنش را نکنند. اویان دوست دارد گاه کودکانه بنویسد و گاه ننویسد و گاه آن چه نوشته را پاک کند و گاه آن چه نانوشته است را خیال کند که نوشته. او دوست دارد که فکر کند هست در حالی که نیست و نیست در حالی که از همیشه بیشتر است و دوست دارد خیال نیز بنویسد و راست نیز.

اویان دوست دارد باشد و نباشد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اویان

مردمان عادی


اگر عادی بودن یعنی اجبار به انجام کارهایی که میل در آن ها نقشی ندارد، آیا می توان آن را قضاوت کیفی کرد؟ آیا این قضاوت خود امری است اجباری که میل در آن نقشی ندارد و برخواسته از تکلیف عقلی است در برابر اندیشیدن به عادی بودن یا خیر؟ و یا میلی است برای رهایی از اجبار به بی میل عمل کردن؟ اگر یک مرحله دورتر بایستیم چه؟ آیا اندیشیدن به عادی بودنِ اندیشۀ عادی هستیم یا خیر؟ خود یک میل به فرار از اجبار به انجام «بی میل» است یا اجباری از سر بی میلی به گذران زیستن؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اویان

دامن تو


آغاز فروردیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــن چشمت، مشهد من

شیراز من، اردیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبهشت دامن تو


قیصر امین پور


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اویان