لو یا تان

بی دار مان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خویشتن» ثبت شده است

همه چیز تکراری است

 

تمام آزادی‌مان در بند کار و دغدغه زندگانی و شهر و خانه و ماشین و ابزار و تمام صفات انسانی متاثر از جامعه ای است که درون آن زیست می‌کنیم و به دنبال آزادی مدام نق می‌زنیم و آن را از دیگران طلبکاریم. باشد، باشیم؛ ولی در حقیقت تفاوتی ایجاد نمی‌کند. ما اسیر خویشتنیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اویان

از آن قرارهای احمقانه ...


این هم یکی از آن ها بود که تا وقتی آن کار را انجام نداده باشم این کار را نخواهم کرد. از آن قرارهای خودساخته ی در لحظاتی خاص و شخصی. زمانی که سر به هوایی هایت سر به آسمان گذاشته اند و تو دوست داری چنین باشی و دوست ندارند چنان باشی. زمانی که مثل آن خلسه های همیشگی جهان را از دورتر می بینی و تصمیم می گیری به تلافی تمام سر به سر گذاشتن هایش با تو سر به سرش بگذاری و در قدم اول برای مدتی رهایش کنی که رهایت کند و بعد زمانی می گذرد و می بینی هر دو هم را رها کرده ایم و در میانه ی زمانی هستی که پر از هیچ است. پوچی خود خواسته ای که آن نقش منفی حروف شکل دهنده اش را نمی بینی و همه می بینند.

بعد از آن خلسه اما نه آن کار را کرده ای هنوز و نه بر مدار معمولیات و قاعده ها این کار را. خب چه می شود کرد که باز می شود شروع یک قرار جدید که فعلا قراری نگذاری که قرار گذاشتن بر مدار عقل می گذرد اگر قرار بر رخدادش باشد و نه احساس.

از این پوسته ی خویشتن چگونه می توانم رها شوم تا زمانی که بر مدار طبیعییات می خواهند‎ تو را و بر مدار معمولییات می خواهی خود را ؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اویان