لو یا تان

بی دار مان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگ» ثبت شده است

اگر زنده بمانم، برای فکر کردن منتظر شب خواهم شد


از آن آرزوهای غریب هم همین این است که سوار بر فرقی نمی کند کدام، یکی از آن هواپیماهای کوچک جنگ جهانی دومی مثلا پی-38 باشی و در دل شب به قلب دشمن زده باشی و بعد در کمین شکاری های دشمن مسلسلت هم گیر کرده باشد و هواپیما آسیب ببیند و تو مستاصل از فرمان پذیری پرنده ات در میان انبوه گلوله ها خود را رها کرده باشی و تسلیم سرنوشت و آن گاه ناگهان زیبایی چراغ های روستای زیر پایت در ظلمات شب و آتش انفجارها و رد سرخ گلوله ی مسلسل ها چنان شعفی برایت ایجاد کرده باشند که گمان کنی تا به حال آن همه زیبایی را یکجا ندیده ای. زیبایی زاییده در دل ظلمات شب و شناوری در آسمان و مرگ بسیار نزدیک و لابد بادی که بینی ات را سرخ کرده از سرما و اغتشاش تمام در میان سکون افکارت.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
اویان

همین چند صباح


گاهی چنان دردها زیاد می شوند که بی حس می شوی. یعنی همان اول که این گونه نیست. عصبانی می شوی. غصه ات می گیرد. سرگردان می گردی و در نهایت درمانده و ناتوان گویی واکنش هایت تنها به درون خودت خلاصه می شوند. بعد، کم کم و آرام آرام کرخت می شوی. دردهای بیشتر تنها بیمارت می کنند و روح را رها کرده و سراغ جسم ات می روند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اویان

من تا او


درخت زندگی - من تا اودرخت زندگی - من تا او

این را می توان قضاوت کرد اگر از همان جنس باشی؛ میان پسرانگی ات تا بزرگ سالی ات، میان پسرانگیشان تا بزرگسالیشان، تفاوت بزرگی نیست. هیچ وقت تفاوت بزرگی نبوده. همۀ ما مردها پسران جوانی در بطن خویش به جای گذاشته ایم تا آرزوها و قهرمانی های خیالی مان را مراقبت کنند ... تا زمانی که رخ دهند!  همه ی ما غرورها و شجاعت های انتظار رفته مان را به او سپرده ایم تا  به زمانی موعود. همه ی ما عشق های پنهانی مان را در او به امانت گذاشته ایم ... تا روزی برای آشکاری شان.  همه ی ما اشک ها و بغض ها را برای او گذاشته ایم تا تفاوتی را که می پندارند رقم زنیم. تا زمانی شاید در جایی به توصیفِ تپه های های فلاندر و سواحل نرماندی یا که نزدیک تر جزایر مجنون و دشت های شرهانی که جای می گذاریمشان و به پیش می رویم. که جای می گذارانشان و پیش می روند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اویان

آن خوی غریب


از میان تمام جنبه های زندگانی بشری، جنگ از غریب ترین آن هاست. خوی حیوانی و غریزه ی بقا و رفتارهایی که هیچ چهارچوبی در منطق ظاهری و باطنی آدمیان ندارند و کمتر جایی شاید بتوان از آن ها سراغ گرفت. جنگ جایی است که معنای برخی مفاهیم قراردادی میان آدمیان دگرگون می شود، صفات معانی جدیدی به خود می گیرند و برخی واژه ها بازتعریف می شوند. جنگ جایی است که گاه تمام پرده های دروغین زندگانی به ظاهر متمدن آدمیان را کنار می زند و خوی و روی عریانشان را در معرض نمایش می گذارد.

جنگ و تمام حاشیه های مرتبطش جهانی عجیب، متمایز از زمان رخداد آن است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اویان