اویان گاهی از دست خودش عصبانی می شود، گاهی از دست خودش خسته می شود و گاهی ناامید. اویان گاهی دوست ندارد در مورد خودش حرف بزند و گاهی دوست دارد در مورد خودش خیال کند. اویان گاهی دوست دارد نباشد آنی که هست و گاهی باشد بیشتر از چیزی که هست. اویان دوست دارد گاهی کارهایی را بارها تکرار کند و گاهی دوست ندارد کارهایش تکراری باشند. او دوست دارد گاه دوست داشته شود و گاه دوست داشتن را دوست ندارد. هنوز گاهی دوست دارد کودک باشد و گاهی بیش-سال تر از چیزی که هست. اویان دوست دارد آن طور باشد که در لحظه می خواهد باشد و هیچ قید و خیال و فکری در بند، بودنش را نکنند. اویان دوست دارد گاه کودکانه بنویسد و گاه ننویسد و گاه آن چه نوشته را پاک کند و گاه آن چه نانوشته است را خیال کند که نوشته. او دوست دارد که فکر کند هست در حالی که نیست و نیست در حالی که از همیشه بیشتر است و دوست دارد خیال نیز بنویسد و راست نیز.

اویان دوست دارد باشد و نباشد.