معلوم نیست جبر زمانه است یا مد روز و یا حتی تصمیمی آگاهانه شاید از روی ترس و شاید از روی جهل و چه می دانم شاید از منتهای عقل! هر چه هست .. "او" دیگر نیست. او به مثابه آدم هایی که خودشان باشند و دنیای خودشان و تعاریف خودشان و فکرهای خودشان و بدی ها و بدجنسی ها و خوبی ها و خوشحالی های خودشان و کنجکاوی های منحصر به فرد هر کدامشان و خیال و خیال و خیالِ انحصاری شان.

حالا آدم ها شاید شبیه بینی ها در جراحی ذهن هاشان هم بر هم پیشی می گیرند و این میان، نه صورت های غیر قابل تفکیک را که موجودات ملال انگیز هم سخن و فکری را روبروییم که نه کشفشان لذتی دارد و نه هم صحبتیشان شوقی. آدم هایی که همه مان هیولای نقاب گذار را همراهشان به استقبال می رویم و ما نیز می شویم "او" یی که می خواهند و نه "او" یی که می خواهیم.

حالا از "این" نوشتن و "آن" بودن و یا "آن" بودن و از "این" نوشتن سرگرمی انتقام آمیزی است از انتخاب میان این و آن بودن.