لو یا تان

بی دار مان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

دامن تو


آغاز فروردیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــن چشمت، مشهد من

شیراز من، اردیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبهشت دامن تو


قیصر امین پور


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اویان

ولیکن دلــــــــیر نیست


این مــــــــــــــرد پای خواستنم جــــــــــــــان نمی دهد

با این که عــــــاشق است ولیکن دلـــــــــیر نــیــــست*


بعد دوست شاعر اضافه کرده بود: وصال سهم دلیران است و نه عاشقان.


*شاعر: نفیسه سادات موسوی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اویان

خواستنِ نخواستن


دلم یک دوست می خواهد

که اوقاتی که دلتنگم

بگوید: خانه را ول کن!

بگو من کِی، کجا باشم؟

سعید صاحب علم


پ ن: توجه دارید که خواستن ها هم تاریخ انقضایی دارند، زمانی می رسد تنها چیزی که نمی خواهید یک دوست است. که تنها چیزی که نمی خواهید، خواستن است. و تنها چیزی که می خواهید تنهایی است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اویان

که شرم بادت از آن زلف های آَشفته


موهایت شبیه اقیانوس آرام است؛

در یک روز طوفانی.

اسیر نامشان که شوی.

در هم خواهی شکست.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
اویان